اوقات فراغت

سرگرمی

اوقات فراغت

سرگرمی

i not happy

یک با یک برابر نیست...
یک اگر با یک برابر بود

 معلم پای تخته داد میزد

صورتش از خشم گلگون بود

و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان

ولی اخر کلاسیها

لواشک بین خود تقسیم میکردند

 و ان یکی در گوشه ای دیگر جوانان

را ورق میزد  

با خطی خوانا بر روی تخته ای کز ظلمتی تاریک

غمگین بود

تساوی را چنین نوشت: یک با یک برابر است

از میان جمع شاگردان یکی برخاست

 همیشه یک نفر باید به پا خیزد...

به ارامی سخن سر داد:

تساوی اشتباهی فاحش و محض است

نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره شد و

معلم مات بر جا ماند

و او پرسید: اگر یک فرد انسان واحد یک بود

ایا باز یک با یک برابر بود؟

سکوت مدهوشی بود و سوالی سخت

معلم خشمگین فریاد زد اری برابر بود

و او با پوزخندی گفت:

اگر یک فرد انسان واحد یک بود

انکه زر و زور به دامن داشت بالا بود

و انکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود

اگر یک فرد انسان واحد یک بود

انکه صورت نقره گون چون قرص مه می داشت بالا بود

و ان سیه چهره که می نالید پایین بود

اگر یک فرد انسان واحد یک بود

این تساوی زیرو رو  میشد

 حال میپرسیم یک اگر با یک برابر بود

نان و مال مفتخوران از کجا اماده میگرید

یا چه کس دیوار چین ها را بنا میکرد؟

یک اگر با یک برابر بود

پس انکه پشتش زیر بار فقر خم میشد

یا که زیر ضربت شلاق له میشد

معلم ناله اسا گفت:

بچه ها در جزوه خویش بنویسید:

که یک با یک برابر نیست...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد